حال من
سلام گل من از امروز کلاسای دانشگاه شروع شد ... ...................... نمیدونم چم شده حال و حوصله ی کاری رو ندارم واسه ی کلاس خصوصی که دارم و تصویرسازی رو دارم یاد می گیرم ، همیشه خیلی انگیزه داشتم . قبل از شروع کلاس شوق و ذوق داشتم ولی الان با وجودیکه یک هفته بیکار بودم و می تونستم کار کنم برای کلاس فردام اما اصلا حالشو نداشتم . دوست دارم فقط یه زمان باشه که هیچ کاری نداشته باشم با خیال راحت بشینم و بگم :آخ جون بیکارم ... اخه میدونی حتی اگه کاری نکنم باز فکر اینکه کارهایی دارم که باید انجامش بدم نمیذاره لحظه ای هم خوش باشم واسه خودم کلاس فردام رو نمیدونم برم یا نه .... دلم نمیخواست الکی کلاس خصوصی...
بابای خوبت دانشگاه قبول شد
هوراااااااا آفرین به بابایی بابایی جونت دانشگاه قبول شد توی کنکور کاردانی به کارشناسی ، رشته ی نرم افزار کامپیوتر هم دانشگاه آزاد قبول شد و هم سراسری . دیروز از محل کارش بهم زنگ زد و گفت و من خیلی خوشحال شدم . البته به احتمال خیلی زیاد میره دانشگاه آزاد چون اینجا دانشگاه دولتی برای کارشناسی نا پیوسته نیست و باید بره غیر انتفاعی . خب اعتبار دانشگاه آزاد هم بالاتز از غیر انتفاعیه و مدرکش بیشتر به درد بابایی میخوره . اما دارم فکر میکنم چه سخت میشه وقتی تو بیای بابا در حال درس خوندن باشه مخصوصا اگه بخواد ارشد هم شرکت کنه ... خدا کنه بابات بتونه یه جوری برنامه ریزی کنه که برای من و تو هم به اندازه کافی وقت داشته با...
تولد دختر خاله
سلام عزیزم یک ساعت پیش ار جشن تولد دختر خاله جونت اومدیم خیلی بهمون خوش گذشت جات حسابی خالی بود البته ٥ مهر تولدش بود اما ٦ مهر جشن گرفتن سه ساله شد جیگر خاله حسابی شاد بود و می خندید و حسابی خوش گذروند ایشالا تو بیای و تولد تو رو هم جشن بگیریم تو پست بعد بیشتر برات تعریف میکنم عزیزم خیلی دوست دارم
نگرانیهای من
عزیز دلم دیشب یکی از اون شبایی بود که فکر کردن به تو باعث شده بود خواب از چشام بره چند ساعتی درگیر بودم و اصلا خوابم نمی برد همش داشتم به این فکر میکردم که کی باید برای اومدن تو اقدام کنیم تو یه شرایط سخت قرار گرفتیم میدونی تا الان فکر می کردم که سد اومدن تو فقط درس منه آخه نمیخوام وقتی تو میای درس داشته باشم و نتونم بهت برسم اما حالا فهمیدم که یه سد بزرگتر سر راهمونه و اون اینه که "خونه" ای که قراره بریم توش تا موقع تموم شدن درس من آماده نمیشه کاش میشد اینو دونست که هر کس چقدر طول میکشه تا باردار شه اونوقت خیلی راحت میشد برنامه ریزی کرد من بابت این موضوع خیلی نگرانم اصلا اگه برای من یا بابا در این مورد...
دعا
عزیزم نمیدونی چقدر استرس می گیرم وقتی تو یه وبی میرم و می بینم خانمی بچه دار نمیشه یا اینکه بچه شو از دست داده .... خیلی سخته خدایا ازت خواهش میکنم بهمون کمک کن ... خدایا خواهش میکنم هر وقت بچه خواستیم بهمون بده .. یه بچه ی صحیح و سالم به خدا من نا شکری نمی کنم مامانی که میگم الان بچه نمیخوام آخه واقعا اگه کس دیگه ای هم تو شرایط ما بود همینو می گفت .... به خدا ....... وقتی میدونم که موندنم تو اینجا موقتیه و نهایتا یک سال و نیم دیگه باید از اینجا بریم .. وقتی میدونم درسم یک سال دیگه تموم میشه وقتی میدونم که اگه الان باشی نمیتونم اونطور که باید و شاید برات وقت بذارم و مجبورم تو کوچولوی نازم رو تو خونه بذارم و برم دانشگا...